جان فدا| روایتی از 30 ساعت انتظار در گلزار شهدا برای وداع با «عمو قاسم»مهمان بابامحمد روز شهادت عمو برای ما قابل گفتن نیست، برای خانواده ما خبر شهادت عمو آن قدر سخت بود که تنها می توانستیم با حضور در کنار خانواده اش کمی آرام شویم. به همین دلیل خدمت خانواده ایشان رسیدیم. همسر ایشان که تا به حال من را ندیده بود، من را شناخت چون از عمو قاسم توصیف من را شنیده بود، وقتی من را دید گفت: این همان زینب است که عموقاسم از او صحبت می کرد؟ به هر حال، مدتی در منزل عمو بودیم و بعد آماده شدیم برای حضور در مراسم. اما من دائم به این فکر بودم که باید بتوانم برای آخرین بار با عمو وداع کنم. وقتی روز تشییع در آخرین شهر یعنی کرمان را سه شنبه 17 دی اعلام کردند، من عصر دوشنبه 16 دی همراه با مادر به کرمان رفتیم. مستقیم از فرودگاه به گلزار رفتم در حالی که یک پلاکارد از عمو در دست داشتم که روی آن نوشته بود مهمان بابا محمد . جمعیت زیادی در آن اطراف بود و مجبور شدم سه کیلومتر از بیرون گلزار تا محل تدفین پیاده رفتم اما درب ورودی بسته بود و مدتی آنجا ماندم تا اینکه فردی من را شناخت و داخل شدم. ساعت حدود ده شب بود و محوطه محل تدفین را با حصاری محدود کرده بودند. در کنار مزار بابا و نزدیکی حصار نشستم در حالی که مسئولین زیادی در آنجا تردد داشتند. برچسب ها: |
آخرین اخبار سرویس: |